روح امپراتوری فارس !
آذربایجان اویرنجی حرکاتی : خبرگزاری فارس: در این سفر به گزارشی برخوردم که در یکی از مجلات اسپانیا چاپ شده بود، با عنوان « »؛ حیفم آمد آن را نقل نکنم. در این بخش میتوانید آن را بخوانید.
امروز، چهارمین روز سفرمان است، یک روز که هیچ، چون در راه بودیم. پس میشود سومین روز زندگی در مادرید!..
همچون روزهای پیش، صبح ساعت 6 از خواب بیدار میشویم. نماز را میخوانیم و کمی جمع و جور میکنم. امروز صبح برنامهای نداریم تا ساعت 12، امروز سهشنبه است. برای مراسم صبحانه خوران عجلهای نیست! دوشی میگیریم و آماده میشویم برای رفتن به رستوران ویژه صبحانه. دوستان همه جمعاند. بر سر میزی مینشینیم، برانداز میکنم، کالباس و سوسیس و غذای گوشتی هم هست. ذبح شرعی یکطرف، گوشت خوک بودن آنها هم طرف دیگر! اما صبحانهی خودمان چیز دیگری است. چای شیرین خودمان را میگویم! عسل، مربا، تخم مرغ، آب میوه، دست آخر هم چند قاچ میوه، دلتان حتماً آب افتاد! همه خودشان دو لپی میخورند، هیکلشان هم نصف من است، به من میگویند، چه خبره؟!
سواد غذایی ندارند، چه میشود کرد. به شوخیهای آنها توجه نمیکنم.گفتهاند؛ صبحانه را تنها بخورید، ناهار را با دوستانتان و شام را بدهید به دشمنتان!
ساعت 11 و 30 میآیند دنبالمان تا برویم برای بازدید روزنامهای دیگر، به اتاقم میروم، آن یکی کت وشلوار را میپوشم، تکراری نباشد، باید شأن گروه حفظ شود دیگر!
همگی هستیم. رمضانی میآید و راهی میشویم. روزنامهی "الموندو" رسانهی دیگری است که باید از آن دیدن کنیم. ساختمان این روزنامه در این نشانی است، EL mundo Avda.sanluis 25 این روزنامه 18 سال است که منتشر میشود. 4 ماه است که به ساختمان جدید آمدهاند. مدرن و شیک است. این روزنامه رقیب جدی روزنامه "الپائیس" است . من به این دو مؤسسهی مطبوعاتی (الپائیس- الموندو) لقب متحدین و متفقین را دادم.
علاوه بر چاپ الموندو، روزنامه ورزشی و روزنامه اقتصادی هم منتشر میکنند. همچنین 16نشریه و مجلهی دیگر هم چاپ میکنند.
مجلات (یودونا- تلوا مجلهای برای خانمها که البته مجلهای فمینیستی است- روزنامه ورزشی مارکا که 65سال عمر دارد که الموندو آن را خریده است و روزنامههای تخصصی دیگر که در این مؤسسهی مطبوعاتی چاپ میشود.
هفتهنامهی فرهنگی هم دارند که اخبار و اطلاعات فرهنگی هفته را به صورت ضمیمه الموندو به چاپ میرساند.
"الموندو" شبکهی تلویزیونی دیجیتالی هم دارد. دو شبکهی رادیویی الموندو و مارکا که اخبار ورزشی را پخش میکند.
مؤسسهی مطبوعاتی الموندو 2500 نفر نیرو دارد. 18 مجله چاپ میکند و 3 روزنامه. خیلی هم دوست دارد در رتبه اول باشد! اما به ظاهر هنوز توفیق حاصل نشده است.
وب سایتی هم دارد که به گفتهی خودشان 11 میلیون بازدید کننده دارد.
از همان ابتدای ورودمان به بخشهای تحریریه میرویم برای بازدید. تحریریهی روزنامهی ورزشی مارکا را میبینیم. این روزنامه 270 روزنامهنگار ورزشی دارد، 400هزار نسخه هم تیراژ، وبسایت هم دارد.از بخشهای دیگر تحریریهی الموندو هم بازدید میکنیم.
باز هم فضای مناسب کار، امکانات و تجهیزات خوب و نیروهای فراوان.
اینجا زیاد تحویلمان نمیگیرند. رسانهی مخالف دولت "زاپاترو" هستند. زاپاترو هم که با ما خوب است. حتی با آب هم پذیرایی نمیشویم! لب تشنه باز میگردیم.
معاون سردبیر الموندو در سخنان کوتاهی میگوید: راه هر نوع پیشرفت باز است. رویکرد ما دید انتقادی همراه با روزنامهنگاری حرفهای است.
وی معتقد است اینترنت مانند هوا حیاتی است. دولتها نمیتوانند به طور کامل اینترنت را فیلتر کنند. از او میپرسیم ،آیا روزنامهنگاران شما سهام دارند؟
وی میگوید: 96 درصد سهام الموندو متعلق به یک گروه مطبوعاتی ایتالیایی است. در واقع روزنامهی "کوریره دلاسرا" این 96 درصد را خریده است.
روزنامه دیگری بود به نام "16" رامیرز مؤسس "الموندو " به خاطر مسایل آزادی مطبوعات از آن جدا شده و الموندو را تأسیس کرد.
بخش مدیریتی ما به این شکل است؛ مدیرکل "رامیرز" ،به اضافهی دو معاون خود، که دیگر مسئولین را انتخاب میکنند.
از او میپرسم؛ 96 درصد سهم روزنامه متعلق به کوریره دلاسرا است، آیا در سیاستهای شما دخالت میکند؟!
وی پاسخ میدهد؛ کوریره دلاسرا در سیاستهای مؤسسه کاری ندارد. معاون سردبیر الموندو معتقد است، روزنامهها و مطبوعات واسطهای بین مردم و مسئولین هستند، تا اطلاعات و اخبار صحیح را منعکس کنند.
وی ادامه میدهد، اینترنت تنها یک انقلاب الکترونیکی نبود، بلکه این امکان را به مردم داد تا همه از آن استفاده کنند. امریکا در جنگ عراق، کنترل اطلاعاتی شدید برقرار کرد و حتی اخبار و عکس ها و فیلمهایی را منتشر کرد که تأثیر شدیدی بر افکار عمومی داشت و ذهن افکار عمومی جهان را منحرف کرد، اما واقعیت چیز دیگری بود.
در هر حال این روزنامه گرایش خبری راستگرایانه دارد. منتقد دولت است و مخالف آن. به گفتهی مسئولین روزنامه، کارهای مناسب و اقدامات دولت را هم منعکس میکنند. جالب است شهردار مادرید پایتخت اسپانیا از حزب راستگراست.
به بازدیدمان ادامه میدهیم. به خبرنگاری برمیخورم که چندی پیش به ایران آمده بود. گزارشی هم از ایران در مجله یوکادا زیر مجموعه الموندو چاپ کرده بود و مصاحبهای هم با دختر گرامی حضرت امام (ره) داشت.
خیرمند مسئول مطبوعاتی سفارت از گزارش خبرنگار بخش ایران الموندو بسیار تعریف کرد. اما مجله را که دیدم نسبت به چاپ عکسی از فرزند حضرت امام به صورت تمام قد با چادر مشکی کمی برایم ناخوشایند بود؟ آن هم در نشریهای اروپایی، به گمانم بدون قصد و غرض نباشد.
از مترجم میخواهم این موضوع را بپرسد.
خبرنگار مجلهی یودونا میگوید: من احساس کردم که عکس زیبایی است و قصدی در چاپ این عکس نداشتم. بگذریم.
گزارش چاپ شدهی این خانم خبرنگار اسپانیایی را خواستم. مجله را به من دادند، نه که اسپانیایی من هم خوب است!
به خیرمند میگویم؛ قربونت ترجمه شدهی اینو دارین؟
میگوید: آره؛ یه نسخه بهت میدم.
خدا خیرش دهد. یک نسخه را همین که برگشتیم داد.
بهتر دیدم این گزارش را عیناً در سفرنامهی خود بیاورم. قشنگ بود.
روح امپراتوری فارس
نویسنده: خانم فلورنتینا پرز
همه چیز از کوروش آغاز شد.کوروش دوم، ملقب به کوروش کبیر (599-533 قبل از میلاد مسیح) مردی که میدانست چگونه به ایده تشکیل یک امپراتوری شکل دهد. وی امنیت و اطمینان لازم برای رسیدن به هدف خویش را در ملت ایجاد کرد و در مدت زمان کوتاهی رؤیای خود را به حقیقتی که گستره آن از کوههای هندوکوش (در افغانستان و پاکستان فعلی) تا دریای مدیترانه میرسید، تبدیل کرد، اما همانطور که میدانیم همه چیز که بزرگی و جاه و جلال نیز شامل آن میشود، به خاک تبدیل شد و امروز از پایه گذار سلسله هخامنشی اثری به جا نمانده است.
یاد و پیکر وی در بنایی ساخته شده از سنگ میآرامد. آرامگاه وی که در ایران منحصر به فرد است، در پاسارگاد، واقع در 139 کیلومتری شمال شرقی شیراز، پایتخت استان فارس، در محلی مسطح با ارتفاع 139 متری که باد در آن جا جولان مفصلی میدهد، میباشد.
پاسارگاد مانند اکثر نقاط استان فارس مسطح است، اما کوههایی عظیم و خشک نیز در کنار آن به چشم میخورند، هنگامی که از این استان از طریق جادههای بسیار عالی عبور میکنیم، نگاه به این منظره بیکران و غرق شدن در افکارمان لذتی عجیب دارد، اما آنچه بیشتر از همه برای کسانی که برای اولین بار به فارس سفر میکنند، جالب است، این است که این محل نه تنها روزی گهواره یک امپراتوری عظیم بوده بلکه زادگاه یکی از غنیترین فرهنگهای جهان میباشد.
این محل یکی از زیباترین مناطق کشور و منشأ بسیاری چیزها در تاریخ کهن تمدن ایران است. از اولین مذهب یگانهپرست، دین زرتشت گرفته تا ایجاد اولین سیستم پست و یا کلمه پردیس. زبان این کشور، فارسی، از نام این استان ریشه میگیرد.
حال که گفتیم به خاطر کوروش پاسارگاد بنا شد، باید اضافه کرد که یکی از نقاط اوج این عظمت تخت جمشید یا به قول یونانیها پرسپولیس می باشد. تنها قدم زدن؛ اگر ممکن باشد هنگامی که خورشید آهسته آهسته مسیر خود را میپیماید تا با نور مخملینش تمامی سنگهای آرمیده تخت جمشید را بیدار کند؛ در بین کاخها، مجسمههای ساخته شده با اشکال اسطورههای ایرانی و بزرگمردان تاریخ، ارزش سفر کردن به ایران را دارد.
داریوش اول، پادشاه هخامنشی که مرزهای امپراتوری را از دانوب به دریای آرال و از نیل تا اقیانوس هند گستراند، ساخت تخت جمشید را در سال 518 قبل از میلاد مسیح آغاز کرد و ارتش اسکندر مقدونی در سال 331 قبل از میلاد مسیح بر آن آتش کشید. به نوشته پلوتارک اسکندر 500 شتر و 100 قاطر برای بردن تمام گنجینه تخت جمشید از جمله کتابخانه آن کم داشت، اما ما لازم نیست که به تعریف برای اثبات بزرگی آن ادامه دهیم.
تنها کافی است تا در برابر یکی از ستونهایی که به شکل اسب میباشد و از گزند تاریخ در امان مانده، ایستاد تا به این بزرگی و عظمت پی برد. شاید بهتر باشد پس از صعود از پلههایی که به بالکن این قصر منتهی میشود، در کنار گاوهای عظیمی که سر انسان دارند و گارد دروازه ملل یا جمشید هستند بایستیم. شاید اینگونه بتوانیم به عظمت این بنا (ستونهای 18 و 24 متری) پی ببریم و بفهمیم چرا این گاوها با نگاهی پرقدرت و آرامشی متعلق به زمانهای دور دست نظر بر افق دارند.
پس از عبور از این سالن نوبت به آپادانا (سالن بزرگی که ظرفیت پذیرایی از 10000 مهمان را به هنگام برگزاری جشن نوروز میداشته) سالن صد ستون، کاخ جمشید، کاخ داریوش اول و محل استراحت ارتش میرسد. تصور مهمانانی که میآمدند، صورتهای آنها، لباسها و هدایایی که به همراه میآوردند لطف خود را دارد. بخشی از جذابیت تخت جمشید شاید دیدنی نباشد و آن داستانها و افسانههایی است که در مورد آن روایت میشوند.
داریوش بزرگ پادشاهی بود که امپراتوری خود را با نابود کردن فرهنگ ملتهایی که فتح میکرد، نساخت، بلکه به آنها احترام میگذاشت.یا حتی از بهترین آموختههای دشمنان خود درس میگرفت. شاید همه اینها به خاطر آن بوده است که پادشاهان هخامنشی احساس امنیت میکردند، به این خاطر که بین اهداف آنها نامیدن هیچ ملتی به عنوان محور شرارت نبوده است، تخت جمشید را در محلی که خیلی از لحاظ استراتژیکی امن نبوده است بنا کردند. ضعفی که اسکندر از آن استفاده کرد.
نباید نقش رستم را نیز فراموش کرد. در داخل آن قبرهای سنگی و مشعلی که در آن زمان زرتشتیان آتش در آن میافروختند به چشم میخورد. میگویند در ایران آتشهایی وجود دارند که از 3000 سال پیش هرگز خاموش نشدهاند. اما آنچه بیشتر از این آثار تاریخی ما را تحت تأثیر قرار میدهد مردم کوچه و خیابان و نحوه زندگی آنها در شهر چهار میلیونی شیراز است، مانند پاسارگاد و تخت جمشید، شیراز هم روزی پایتخت ایران بوده است. در نیمه دوم قرن هجدهم هنگامی که کریم خان آن را به یکی از زیباترین شهرهای خاورمیانه تبدیل کرد. مساجد فوقالعاده امام زادهها و زیارتگاهها، کاخهای بینظیر، باغهای معطر، بازارهای سرشار از روح ... خیابانهای شیراز و کنار گذاشتن سپر پیشداوری و گوش دادن به حرف مردمی که مشتاقانه با ما سخن میگویند، نیست. آن موقع اشتباه بودن تصویری که از یک کشور سخت و آهنین و حتی خطرناک القا شده است، مشخص میشود. چرا که کمتر جایی چنین شهرتی به ناحق دارد.
موقع غروب مردم برای قدم زدن به باغهایی که ارگ کریم خان را احاطه کردهاند، میروند. اگر شانس بیاوریم و موقع خوبی به امام زاده حمزه برویم. هیئت آنجا، ما را دعوت به نشستن و صرف نان و آش میکند، اما برای استراحت هیچ جا بهتر از فرش های مسجد نصیر الملک نیست.در این محل کاشیها و شیشههای رنگی زیبای آن و شباهت آن به کلیساها ما را به تعجب وا میدارند. سازنده این محل در سفری به فرانسه دستور ساخت این شیشه ها را میدهد. در نهایت وجه تمایز ما آنقدرها هم نیست.
اشتباه گذشتگان را ما نباید تکرار کنیم
سه مقاله پر از توهین و اتهام به گوناز تی وی داک و آقای ارک مطمئنا توسط یک شخص بخصوص نوشته شده است.
دوستان عزیز من در اینجا قصد ندارم از عملکرد یا شخصیت یک گروه یا یک شخص بخصوص دفاع کنم.
ولی زمزمه های اختلاف از همین چند خبری که نوشته شده است پیداست. همه اذعان دارند که دانشگاه و دانشجو به دلیل شرایط بخصوصی که دارد از پیشروان حرکت ملی آذربایجان است.
ولی آیا بهتر نیست که دانشجوی آرمانگرای ما بجای انگ زدن به این و آن و تخریب کسانی که حداقل ادعا می کنند که با ما در یک صف و طرف قرار دارند. بنیه علمی و استدلالی خود را تقویت کند تا بجای دوختن و چسباندن فراماسونرها و صهیونیزم و به اصطلاح جنبش دانشجویی (جنبش دانشجویان فارس) با جنبش دانشجویی آذربایجان که جزئی از پیکره عظیم بیداری و حرکت ملی آذربایجان است بنماید. به یاد داشته باشیم که همه ما را با یک چوب می زنند. همه ملت آذربایجان تحت ستم ملی قرار دارد نه گروه و دوستان شما و یا من!
دوستان به خاطر روح و عظمت آذربایجان مقالات تخریبی را در وئبلاگتان قرار ندهید. ما همه دشمن مشترکی داریم که در بسیاری از مواقع مارا بسیار بیشتر از خودمان می شناسد.
شوونیزم می خواهد ما هیچ ارتباطی با نسل گذشته که هزاران تجربه تلخ و شیرین را در دلهای خود دارند و می توانند افق دید ما را گسترش داده و باعث گردند اشتباهاتی که آنها مرتکب شده اند ما مرتکب نشویم. نداشته باشیم تا راحت تر ما را سرکوب کند
به یاد داشته باشیم حرکت بیداری آذربایجان دو سال یا ۱۰ سال پیش شروع نشده است و این بیداری ملی که ملت در پشت سر آن قرار دارد حداقل یک قرن تاریخ دارد.
هرچند که در این ۱۵ - ۲۰ سال افق ها ایده ال ها و آرمانهای حرکت ملی آذربایجان بسیار محکمتر و استوارتر گردیده است.
بحث بر سر اوبالی و داک و حسن ارک نیست بحث بر سر این است که دشمنان ما به شیوه های مختلف سعی در گمراه کردن ما دارند.
یکی از این شیوه ها نیز سرگرم کردن ما با خودمان است. من به اوبالی به دلیل اینکه تلویزیونی برای آذربایجان تحت ستم و استعمار ملی (علی رغم تمامی قصورها و اشتباهاتشخص اوبالی) احترام می گذارم. من به حسن ارک که همین امروز که من و شما این مطلب را می خوانیم در بازداشت است و تحت فشارهای مختلف قرار دارد احترام می گذارم. من به انسانیت به ملتم به اخلاق و به وجدان احترام می گذارم. به یاد داشته باشیم که وجدان تنها محکمه ای است که....
سلام-همانطور که می دانید خیلی ها از مذهبی ها با آنکه به شدت آذربایجان را دوست دارند اما قیام در برابر حکومت ایران را حرکت ضد اسلامی می دانند در حالیکه کاملا بر عکس است. این مطلب را جهت روشن شدن آن عزیزان نوشتم لطفا ان را در سایت قرار دهید. متاسفانه ایمیل مستقیم شما را نداشتم به همین خاطر اینجا می آیم:
شکل حکومت در اسلام چگونه است؟
آیا حکومت مورد نظر اسلام در زمان غیبت همان حکومت ولایت فقیه است؟
آیا اعتراض و ایستادگی در برابر حکومت جمهوری اسلامی ایران که بر پایه ولایت فقیه است، ایستادگی در برابر خدا و دین او است؟ آیا اصلا حکومت ایران، حکومتی اسلامی است؟
جهت درک پاسخ سوالات فوق و بررسی شکل حکومت اسلامی نگاهی به زمان و مکان پیدایش اسلام می کنیم. در زمان به نبوت رسیدن پیامبر اسلام دو حکومت بزرگ دنیا امپراطوری روم و سلسله ساسانی بودند و عربستان فاقد حکومت یکپارچه بود و به شکل قبیله ای اداره می شد. پس پیامبر در ابتدا مثل حضرت موسی که در برابر فرعون قیام کرد، با پادشاه قدرتمند بخصوصی طرف نبود بلکه حکومتهای کوچک قبیله ای مثل قریش بودند و در نوع خود نیز جالب است که پیامبر در جایی به نبوت رسید که کمتر نشانه هایی از تمدن داشت و می توانست بعد از اسلام شکل مورد نظر اسلام را براحتی در آن پیاده کند.
خوب روش پیامبر چه بود؟ دعوت نزدیکان به اسلام، دعوت پنهانی و سپس علنی در مکه سپس هجرت به مدینه و ایجاد اولین حکومت اسلامی در مدینه. سپس فتح مکه و دیگر شهرهای عربستان و اسلام آوردن فوج فوج مردم و گسترش حکومت بزرگ اسلامی در عربستان. حال سوال اینجاست پیامبر چه نوع شکل حکومتی در عربستان بنا نهاد؟ آیا شکل حکومتی خاصی، مد نظر اسلام است؟
قبل از پاسخگویی به سوال فوق یادآوری چند قضیه مفید است:
1) ارسال نامه دعوت به اسلام پیامبر اکرم (ص) به سران ایران و روم
2) ایمان آوردن پادشاه حبشه (نجاشی)
در قضیه اول می بینیم که پیامبر سران ایران و روم را به اسلام و قبول نبوت خود دعوت می کند نه واگذاری حکومت آن کشورها به خود و یا تعویض شکل حکومتی آنها. شاید پرسیده شود خوب نتیجه ایمان آوردن آن سران، تسلیم آنها و واگذاری حکومت به پیامبر است؟ قضیه دوم موضوع را روشن تر می سازد.
در قضیه دوم نجاشی ایمان به اسلام می آورد ولی شکل و نحوه اداری حکومت او عوض نمی شود. یعنی مثلا شکل سلطنت، رای گیری، امپراطوری و ...هرچه هست می ماند.
فقط سران حکومت و مردم آنها دعوت به اسلام، عدالت، رعایت حقوق فقیران و ... می شوند نه اینکه مثلا پیامبر به نجاشی دستور دهد فلان شکل مشخص حکومتی را باید پیاده کنی. حتی حضرت موسی نیز که بر علیه فرعون بپا می خیزد، بر علیه ظلم و ستم و ادعای خدایی او بپا می خیزد. جهت اصلاح خود فرعون و عقاید ملت نه تغییر شکل حکومتی فراعنه از بابت شکل اجرایی و ساختار اداری آن.
پیامبر اسلام نیز بعد از مسلمان شدن عربستان همانند شکل حکومتی دیگر کشورها، بر آنها حکومت کرده، فرمان جنگ و جهاد صادر می کرد. شورای حل مشکلات تشکیل می داد اما تصمیم نهایی را خود می گرفت و دستور می داد. تفاوتی که حکومت او با دیگر حکومتها داشت در اصولی بود که آنها را رعایت می کرد اصولی مانند خدا پرستی، برپایی نماز، رسیدگی و دریافتن حال ایتام و مسکینان و مهمتر از همه عدالت. در حقیقت از همان شکل حکومتی که در زمان خود او متداول بود استفاده می کرد منتهی با رعایت اصول اسلامی. برای رفاه و بهبود حال فقیران زکات و خمس می گرفت و به فقیران و نیازمندان می داد و خرج حکومت اسلامی را تامین می کرد، نماز بپا می کرد. سعی می کرد علاوه بر جسم بر روح مسلمانان حکومت کند اما همان طور که گفتیم روش حکومتی او از باب اجرائی زیاد فرقی با دیگر حکومتهای زمان خود نداشت.
بعد از حکومت پیامبر نوبت به ابوبکر و عمر و عثمان رسید و آنها با نام خلافت پیامبر بر مسلمین حکومت کردند. خلافت یعنی جانشین پیامبر. بعد از آنها نوبت به حکومت حضرت علی (ع) می رسد. علی (ع) هنگام تحویل حکومت چه می گوید و چه می کند؟ آیا با فسادهایی که در زمان خلفای قبل صورت گرفته مبارزه می کند مثلا اموالی که به ناحق عثمان به نزدیکان خود بخشیده بود را پس می گیرد یا نه شکل اجرائی حکومت را اصلاح و تغییر می دهد؟ علی (ع) با فساد مبارزه می کند. عدالت را جاری می سازد. یعنی علی (ع) نمی گوید مردم، چون شکل حکومتی اسلام فلان معماری است و خلفای قبل آنرا تغییر دادند من آن را اصلاح می کنم. در حقیقت علی (ع) بر حرفهایی مانند ولایت و بیان نتایج آن در شکل دهی معماری حکومت اسلامی و نحوه گزینش جانشینان و ...در آن حکومت تکیه نمی کند.
حتی امام حسین (ع) که بر علیه یزید قیام می کند هدف خود را مبارزه با فساد یزید اعلام می کند نه بهم خوردن ساختار حکومتی اسلام توسط یزید. در حقیقت او قیام می کند که سنت پیامبر اسلام (ص) را احیا کند. سنت پیامبر چه بود: ساده زیستی، عدالت، خدا پرستی، بالا بردن رفاه عمومی و ... . آیا اگر یزید بر فرض، فرد صالحی بود و به عدالت حکم می راند امام حسین (ع) بر علیه او شورش می کرد؟ آیا امام حسین کلمه ای در این علت که "چون حکومت حق او به عنوان ولی خداست قیام می کند" گفته است؟ آیا در تعالیم ائمه اطهار بالاخص امام صادق (ع) -که بیشتر ابعاد اسلام را مشخص ساختند- شکل ساختاری حکومت اسلامی بیان شده است؟ پس چگونه معتقدان به ولایت فقیه می گویند ولایت فقیه همان شکل حکومتی اسلام برای حکومت اسلامی است؟ می گویند حکومت از آن خداست و غیر او حکومت طاغوت است و منظور از حکومت خدا حکومت پیامبر است و بعد او امامان ائمه و در زمان غیبت ولی فقیه؟ اگر حکومت حق فقط امام است پس چرا امام حسین (ع) آنرا بعنوان علل قیام خود نمی آورد و می گوید من بر فساد، شرابخواری، رشوه خوری و نیز به ظلمی که بر مسلمانان وارد می شود قیام می کنم نه اینکه بگوید من برای ایفای حق خود بعنوان ولی خدا قیام می کنم.
در اسلام ما اصول اسلامی مانند عدالت داریم که بهترین فرد برای اجرای آنها امامان هستند. حتی قرآن نشان حکومت صالحین را برپائی نماز میداند. پس صالحین می توانند حکومت کنند. آیا منظور از صالحین فقط ائمه هستند؟ ائمه صالح هستند اما هر صالحی ائمه نیست. و صالح در هیچ کتابی به معنای ولی فقیه نیست. شاید فقیهی صالح باشد اما هر صالحی فقیه نیست.
مقصود از بیان گفته های فوق نقد اساس و ریشه ولایت فقیه است. بیان این نکته است که نظریه ولایت فقیه بر خلاف ظاهر خود چندان ریشه اسلامی ندارد. در حقیقت اسلامی بودن حکومت جمهوری اسلامی ایران نمی تواند به علت ولی فقیه آن باشد.
همان طور که دیدیم در اسلام شکل حکومتی که بتوان از آن ولایت فقیه استنباط کرد نداریم. گفته می شود امام زمان (عج) در جواب سوال کسانی که گفته بودند "در مسائل و حوادث روزگار به چه کسی مراجعه کنیم؟ فرموده بودند از علمای زمان خود کمک بگیرید، ما هم به آنها کمک می کنیم" استنباط از واگذاری حق ولایت به علما می کنند.در حالیکه در اینجا مشخص است که بحث جواب به سوالات است نه واگذاری حق حکومت. آیا در زمان غیبت صغری حق حکومت و ولایت برمسلمین به نیابت از امام زمان (عج) به نواب آن حضرت داده شد؟ آیا آنها حق حکومت بر گردن مسلمین داشتند؟
پس همان طور که می بینیم ولی فقیه شکل حکومتی مورد نظر اسلام نیست در حقیقت اسلام شکل حکومتی مشخصی برای اداره امور مسلمین ندارد، بلکه اسلام موازین و اصول اسلامی دارد که هر حکومتی چه جمهوری، چه سلطنتی، چه پادشاهی، چه شورائی و... اگر آن اصول را رعایت کرد اسلامی است و گرنه غیر اسلامی است.آن اصول عبارتند از خدا پرستی، رشد انسانها، افزایش رفاه و کاهش فقر، بر پایی نماز، عدالت، عدم ظلم و فساد و تبعیض. آیا در حکومت ایران این اصول رعایت می شوند؟ آیا عدالت وجود دارد؟ آیا با خرافات مبارزه می شود؟ آیا جلوی فساد گرفته می شود؟ آیا حقوق انسانها رعایت می شود؟ آیا به معنای واقعی نمار بپا داشته می شود؟
هیچ حکومتی بواسطه ولی فقیه اسلامی نمی شود. می گویند نقش ولی فقیه در جامعه نقش نظارت و رهبری است و اوست که اسلامی بودن نظام را تضمین می کند؟ سوال اینجاست این شکل حکومتی که برای اسلام تعریف می کنید را از کجا در آورده اید؟ آیا در کتاب خداست؟ آیا در سنت پیامبر خداست؟ ایا در روش مولا علی (ع) است؟ آیا در تعالیم امام صادق است؟ آیا در تعالیم و سخنان امام زمان (عج) است؟ چرا نظر خود را به نام اسلام بیان می کنید؟ ما مخالف نظریه پردازی و تعریف شکل های حکومتی جدید نیستیم و آنرا بد نیز نمی دانیم بلکه بسیار خوب است و اصلا با رشد عمومی انسانها باید شکل های حکومتی عوض شوند. اما نظر شخصی شخص امام خمینی را به نام اسلام به خورد مردم ندهید. لطفا به نام اسلام این قدر ظلم به مردم نکنید. به نام اسلام دروغ های خود را پخش نکنید. به مردم فرصت اندیشیدن بدهید و با حرکتهای عدالت طلبانه به نام اسلام برخورد نکنید.
aziz dostlar!man har cur dushunuram,anliya bilmiram ki bu yazini bu weblog da goymaxdan hadafiz na dir?!!lutfan mani bir az anlashdirin