چکیده ای از سخنرانی هواداران جمال خضری در مسجد حاجی خضری نقده
آذربایجان اؤیرنجی حرکاتی : متنی که در زیر آمده است، مختصری از سخنرانی رهبران کوردهای مهاجر به سولدوز در مسجد حاجی خضری نقده ماقبل انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی می باشد. شرح و تفسیر در این مورد بدلیل گویا بودن مطالب و اندیشه بالای مخاطبین چندان جایز نیست. لذا در جواب اشغالگران کورد تنها به نوشته های نصب شده در ستاد انتخاباتی حاج علی زنجانی کاندیدای تورک بسنده می کنیم ...
امیرآبادی (مجری :(خوشحالم از اتحادمان. بخاطر سرزمین و خاک و گل خود تلاش می کنیم و در آخر می گویند، نشد.
دکتر رحمانی: قسمتی از گروههای خاص که در این نظام حاکم قسمتهایی شده اند محدودیت خاصی را برای جناحهای خاص بوجود آورده اند. با وجود این در فرصت بوجود آمده انشاء الله حداکثر استفاده را ما بکنیم. نگرانی هایی هم در پیش رو داریم که با صندوقهای رأی است و با حضور مردم بتوانیم به مشکلاتی که بوجود خواهند آورد فائق آییم.
ماموستا غفور اسلام خواه :امیدوارم تمام هم صفانمان با اتحاد و یکدست باشند. وقتیکه این صحنه پیش می آید، آن کسانیکه در این سرزمین سر فدا کرده اند می گویم به آنها که راحت باشید و مابقی راحت زندگی بکنید و کسانیکه قرار است بعد از روزی سر در بیاورند، بسیار به آرامی و با یقین سر بلند بکنند. به ازن خدا آنها که این همه آگاهی و امید در سر دارند، خوب در مسیر راهشان قدم بگذارند و به خوبی جای خالی آنها را پر خواهیم کرد. آنها که سرشان را در این راه گذاشتند راحت باشند. کاردانهای ما بسیار زیرک و هوشیار و توانا هستند. نشانه های خود را بگذارند و برای بار دیگر کلاه و حیله گری دیگری روی سرشان نیاید و برای همین لازم دانستم شعری هدیه شما کنم.
قلم درسته که از جنس چوب هستی. ولی از چوبهای خیلی سخت درست شده ای. با نوک باریک و کوچکت در پرنده ای که بال دارد پر می اندازی. قوت تو به دنیا رسید. دنیا می داند که وجود داری. تو اسلحه ی بدون زبان هستی. زبانهای زیادی می دانی. همه مردم پشت به تو سپارده اند. هر قومی بدون تو در حد دیوانگی است. بلندی کوه را می بری و از بین می بری. فولاد را با نوک خودت می بُری. سفینه ی دریای زمین هستی. کوتاهشان می کنی. بلند هستی به اندازه ی عرش و عظمت کورد. قلم غواص دریای عمیق هستی. دشمن توپ و بمب هستی. قدیمان به تو می نازند. راز خود را به تو می سپارند. قلم سوغات خدا هستی. در قرآن پیروز و بلند مرتبه هستی. خدا می دانست تو با جرأتی. در پیش آدم با احترام و ارزشمند هستی. پرچم آشتی را به تو داد. تا آدم دنبال تو بیاید. قامتت به اندازه قلعه است. بسیاری از اقوام به تو امیدوارند. دنیا هم با تو است با تو است که شناخته شد. خواستاری است از کل جوانان تو را به سرمه و روشنایی چشم تبدیل کنند و به آنها راه روشن را نشان دهی تا بوسیله تو جا و مکان را پیدا کنند.
عثمان احمدپور: برادران و دوستان معلوم است که هر وقت خواسته ایم حتماً نتیجه را بدست آورده ایم. اینکه می فرمایند بیشتر اوقات شاید این رأی که می دهیم در صندوق درست از آب در نیاید؛ با تجربه چند ساله که در دوران این انتخابات حضور داشته ایم برای من قابل قبول نیست چون آن چیزی که می فرمایند در دوره های پیش یکی از کاندیداها رأی آورده بود، که با این حال نتوانست وارد مجلس شود. خلاصه هر کدام کاندید بوده از نظر ما به هر حال یک قهرمان بوده است چون این مردم وی را انتخاب کرده اند و بعد از آن دوباره ما تلاش کرده ایم و خسته نشده ایم و تسلیم نشده ایم. که بعد از آقای دکتر ما توانستیم نو رسیده ی دیگری را روانه مجلس بکنیم که آن هم همه شجاعت و خستگی ناپذیری شما بوده است و بعد از آن دوباره ما تسلیم نشده ایم. الان امروزه ما می بینیم دو نفر دوستدار ما ، دو نفر دلسوز به همت شما ، به تلاش شما در شورای شهر گذاشته ایم. پس اگر ما بخواهیم قطعاً هیچکس نمی تواند در برابر این همه شجاعت و در برابر این همه احساس دلیری جوانان ما بتواند بایستد، هیچکس نمی تواند جلوی شهامت این جوانان را بگیرد. چطور ما باید ناراحت شویم، چطور ما باید خسته باشیم با این همه پشتیبانی و صداقت پس حالا دوباره، دوباره ما حرف داریم و دوباره اعلام می کنیم که ما شکست نمی خوریم وقتی ما این پشتیبانی را داریم چطور ما باید میدان را خالی کنیم. اگر قرار باشد با همتی که الان ما می بینیم مطمئن هستم که ما نورسیده ی خود را روانه ی میدان میکنیم. و روی باور خودم مطمئن هستم که اینکار را می کنیم و خواهیم کرد. قطعاً این کاندیدای ما یا کاندیدای نقده است که امروزه جای بحث نیست در نقده بگویم اینجا جنوب شهر است یا شمال شهر. الان می بینیم از شهر اشنویه ، از دهات دور افتاده زحمت کشیده اند تلاش کرده اند آمده اند به این جمع پس معلوم است که دوست دارند که در تمام سرنوشت شهرمان ، در تمام سرنوشت مملکت سهمی داشته باشند. ما هم با تمام معنا و قوای خود در خدمتشان هستیم آنکاری که از دستمان بر آید قطعاً کوتاهی نمی کنیم. من مثل تجربه ای در دوران انتخابات قبلی دارم معلوم است در دو دوره ی اول احساس پاک جوانان به حدی در اهمیت بود که به راستی نمی توانیم هیچ وقت از این همه محبت آنها چشم پوشی کنیم. می خواهم از پدران و برادران و دوستان، روز سرنوشت که به اصطلاح روز رأی انداختن است خواهشم این است که دوباره می گویم که چون این تجربه به دستمان آمده است نایستیم که مادران و خواهران ما یا برادران ما یا پدران ما بدانند که ما صفهایمان چه زمانی خالی می شود. برویم برای رأی انداختن در اولین ساعت 8 صبح زمانیکه انتخابات شروع می شود. برای رأی انداختن می خواهم که صادقانه بیایید و ما در ساعت اول کارمان را تمام کنیم. می خواهم از پدر و مادران که اجازه دهند به خواهران که مثل مردها و برادران بیایند در صفها و رأی خود را بیاندازند. خواستارام این است که روز جمعه جوانان پاک ما و باشعور ما اینطور صادقانه و مردانه که همیشه و دائماً در زمانی که آنها را لازم داشتیم یار و یاور کشورمان بوده اند با دلی پاک و با فکر بلند و خوبمان حمله کنند به صندوقها و برای رأی انداختن دریغ نکنند مخصوصاً مادران و خواهران ما مثل تذکری دوباره این خواسته را دارم همانطور که ثابت کرده ایم که از لحاظ انظباطی همیشه و دائم ستادهای منطقه ی ما جزئی از ستادهایی بوده که منظم ترین ستادهای انتخاباتی بوده اند. ما می بینیم در شهرها همجوار خودمان چه برنامه هایی پیش می آید ولی و خوشی در طول این چند دوره انتخاباتی مجلس یا شورا ما هیچگونه مشکلی نداشته ایم. از طرف جوانان یا در سر صندوق یا در ستاد حوزه ها. خواهشم این است که اطراف حوزه های انتخاباتی شلوغ نباشد، با متانت بایستند و رأی خود را بدهند. اگر واقعاً سر صندوقها زیاد شلوغ است بروند جاهای دیگر رأی بدهند، سر صفها را شلوغ نکنید، خواهشم این است که بروند آن جاهایی که خلوت است و بروند آنجاهایی که کسی نیست رأی بدهند، روی صندوق ازدحام نکنند تا آنجوری فکر نکنند که اگر من این رأی را نیاندازم رأی من می ماند، نه نمی ماند اگر شما آن وفاداری که تا الان ثابت کرده اید، می خواهم دوباره ثابت کنید. این حماسه را خلق نمایید. به امید اینکه بعد از روز جمعه ، آرزویمان این است که انشاء الله روز شنبه این جشن را بدست شما بگیریم.
هادی حلاج: عزیزان با همکاری جمع از طرف مادران و پدران ، دانشجویان برای رساندن پیام و خواسته های خودمان به مجلس ، همه پشتیبانی خودمان را از آقای جمال خضری اعلام می نماییم. فردا منتظر همه شما پای صندوقهای رأی هستیم. در پای صندوقهای رأی منتظر شما هستیم
صمد حسن زاده ( شورای شهر نقده :(امیدوارم که همیشه اینطور یکدل و یکرنگ باشیم. تفکر سرافرازی و موفقیت به حقیقت جای احترام دارد. موفقیتهای دوستان یک غیرت است. اقبال و تعالی و سرافرازی فقط در سایه همت می باشد. ملت ما امروزه همیشه در حال حسرت است که باعث فتنه و فساد دو دلی میان ملت ما می باشد. تلاش و کوشش به تنهایی اصلاً به درد نمی خورد. تلاش و کوشش به تنهایی و فقط با زبان کارساز نمی باشد. روند انتخابات می آید و می رود من همچنان که در شعرم هم اشاره کردم باعث حسرت قوم و ملت ما فتنه و فساد و دو دلی است
مهندس بلباسی (شورای شهر نقده : (انتخابات در شهر اشنویه و نقده یک امر کوچک نمی باشد و موضوعی مهم می باشد. همه ما باید آن را با چشم باز نگاه کنیم. انتخابات در نقده و اشنویه اثبات هویت ماست. ما باید بیاییم سر صنوقهای رأی و رأی بدهیم برای اینکه هویت خودمان را اثبات کنیم. ما فرهنگ دیرینه ای داریم، ما که در آب و خاک بوده ایم حالا می خواهند این چیزها را از ما بگیرند. ما نقده ای هستیم ، نقده هم کوردستان است و مختلط می باشد. برای اینکه هویت خودمان را در اینجا اثبات کنیم که ما هم مثل یک کورد اینجا هستیم و حق رأی داریم و مثل یک ایرانی در انتخابات شرکت می کنیم و هویت خود را اثبات می کنیم. موضوع دوم اینست که ملت کورد همیشه توانسته است که در روزهای مبادا به داد هم برسند ، ما همیشه این را اثبات کرده ایم. انشاء الله به امید خدا به همت شما عزیزان اینبار هم می توانیم این را اثبات بکنیم که ملت کورد روز مبادا یک صدا است. در انتخابات قبل ما این موفقیت را بدست آوردیم اگر جناب آقای دکتر رحمانی را نگذاشتند که بر کرسی مجلس برود اما ما اینجا هویت خود را اثبات کردیم. جناب دکتر رحمانی مثل یک قهرمان که آقای احمدپور اشاره کردند از دید ما مثل یک قهرمانی است که هویت ما را اثبات کردند
انور معروفی (شورای شهر اشنویه): «اتاقهای تاریک» در اوایل موفقیت جمهوری اسلامی در محافل غیر رسمی تشکیل شد. کسانی آمدند که متأسفانه باعث شدند مسائلی پیش بیاید که به نظر من خیلی از آن بحث نکنیم که چه چیزی رخ داده یا رخ نداده است. نکته ای که اصلاً جواب نداده شده و در بسیاری از نقاط دنیا دیده می شود که هر قوم و هر اقلیتی که با حاکمیت چالشی داشته باشد، با دوری کردن و کناره گیری کردن به نتیجه نرسیده است، در تمام دنیا این به اثبات رسیده است. خوشبختانه روشن فکران ما این را خیلی خوب درک کرده اند. دهه اخیر نزدیکی کوردها به حاکمیت بود. این «اتاقهای تاریک» که من دوباره عرض می کنم و این «دستهای تاریک» دستهایی هستند که باید در حاکمیت وجود نداشته باشند. شاید واقعاً در تهران این چیزهایی که ما می بینیم آنها خبری نداشته باشند. این مدتهایی هم که حرفهایی شنیدیم دوباره «اتاقهای تاریک» شروع بکار کرده اند. تعدادی می گویند رأی دادن فایده ای ندارد، اگر این چنین باشد، خانه می نشینیم که بله آقای فلانی نماینده شود این یکی از دسیسه های «اتاقهای تاریک» است برای اینکه ما دوباره در حاکمیت بدور باشیم و نگذارند که نماینده های مردمی ما تعین شوند. هر نتیجه ای به نظر من خصوصاً نتیجه مثبت به نفع ما ، مدیون برنامه ریزی و تلاش و کوشش مستمر، تمام معنای کوردهای نقده ای است. خوشبختانه این توطئه خنثی شده است. توطئه دوم هم می گویند احتمالاً نماینده از قبل تعیین شده باشد که به قول آقای عثمان که می گویند ما نماینده خود را انتخاب می کنیم، ما قهرمان خود را روانه مجلس می کنیم اما آنها جلوی ما را گرفتند مهم نیست و یک دوره دیگر قویتر ظاهر می شویم
رحیم حلاج (هنرمند : (کورد اگر چه درد زیادی دارد / کورد اگر چه مشکلات زیادی دارد تخت سنگ قبر در راه است / دست بر روی زانو گرفتن این سنگها را کنار نمی زند
اگر آمدم به این خاطر بود که برادران اینجا بحث مطالبی کردند که من زیادتر سردرگم شدم. فلانی ما را برادر می داند. بعضی وقتها ما را برادر می دانند بعضی وقتها هم ما اشتباه می کنیم. استاد هیمن می فرمایند: گریان من گریان انسانی است، فریاد آزادی و دست در دست هم نهادن است، تنهایی هم اگر قهر می کند یک قهر انسانی است، به خدا گریه و زاری من گریه و زاری چند ساله است، بی نیت از هر چیزی است، بازنده یک بازی هستم که از لاشه باختن بو به همه جا می رسد اما چکار کنم باید این را انجام دهم وگرنه شناسنامه من مهر قرمز از بین رفته می خورد. اما من هم می دانم که زاده یک قوم هستم که اولین غسلم را با خون سبز پدربزرگم کرده ام. لباس و روپوش و کفشم مال آن برادری است که مثل نابرادری ام خفه کرده بود و آنرا می داند که هرچند برای آن دست زده بودند و تشویق کرده بودند. با حرفهای ناپدری ام و نابرادری هایم الان که من پناهم دامن و پیش مادرم است آغوشش را باز کند و مرا با لباسهای خودش مخفی کند. برای اینکه ما بیشتر اوقات نرم می شوم. برای ما افتخار بزرگ هست و آن اینکه در کتاب پیر هلوی نوشته ماموستا هه ژار می خوانیم که: هرکس با سربلندی زندگی کرده باشد مدتی زندگی سرباری را به ارزش یک چوب شکسته نمی خواهد. ما با سر بلندی زندگی کرده ایم. فرستاده ی ما چه اینجا باشد چه در مجلس باشد سربلند بوده، چون به رأی خوب و غلیظ این مردم یا به مجلس رفته یا نرفته اما نه کلکی و مکری در کار بوده نه دروغی در آن بوده ، نه صندوقی بخاطر آن سوخته شده ، نه صندوقی از آن دزدیده اند ، نه هیچ بزم و بساطی برای آن گرفته شده است. پس باید اینطور بگوییم باید بگوییم پیش عقابی که در بلندی پرواز می کند و از چیزهای خوب می خورد، باید گفت که چطور زندگی کنی مهم است نه اینکه چقدر زندگی کنی. (سولدوز خبر)