پاسخ به مصاحبه آقای حسن ارک با azoh
آذربایجان اویرنجی حرکاتی : بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام، خدمت دوستان و گردانندگان سایت دانشجویی Azoh (آذربایجان اویرنجی حرکاتی) از آنجائیکه سایت های انترنتی در روند رو به رشد تفکرات اجتماع بشری تاثیر بسزایی دارند به مانند رسانه های گروهی صوتی و تصویری و مطبوعاتی در شکل وسیع جامعه و نقشهای اقتصادی – سیاسی – فرهنگی ، تاریخی عاملی مهم و از ارکان بنیادی یک جامعه ی رو به تزاید است علی الخصوص آنانیکه با نام مخصوص فکری و استراتژیکی انجام وظیفه مینمایند ، به همین رو از چنین پایگاههای رسانه ای انتظار دوچندان و ویژه ای طلب میشود. در همین راستا شما به رسالت مهمی نایل می شوید که در گذشته مردان بزرگی این نقش ها را به قیمت جانشان انجام داده اند که چندان ساده به نظر نمی رسد زیرا یک طرف ملتی نظاره گر است با تاریخ پر از فراز و نشیب ها ، مذمت ها و خیانتها ، از جان گذشتگیهای وصف ناپذیر ، ملتی که صداقت و پاکی آن زبانزد علما و مورخین تاریخ است. بیائیم آنچه ملت می گوید آنرا به رخ تصویر و به مرکب قلبهای پاکی و منزه آغشته کنیم. مبادا دچار گرداب دغلبازان بی بنیاد گردیم که روزی در مقابل همان ملت تواضعش را نتوانیم باز دهیم...
مصاحبه کتبی شما با آقای حسن ارک ( علی حاج ابولو ) را در سایت شما دیدم و آنرا مطالعه کردم. لذا به عقل ناقص اینجانب مواردی بود که می بایست خدمتتان ارائه دهم شاید به مذاقتان خوش نیاید لیکن یک وظیفه ملی به اینجانب محسوب می شود.
در مقدمه مصاحبه چنین آمده است ” ایشان به گواه بسیاری از فعالین نویسنده و ژورنالیستی برجسته در حرکت ملی آذربایجان محسوب می شود ” و چند سطر پایین تر آمده ” نزدیک به 80 روز حبس انفرادی در جریان قیامهای خرداد 85 و حبس های کوتاه مدت بسیاری نیز در سابقه فعالیت ایشان به چشم می خورد”
وقتی شخص خاص و یا جریان معلوم در سیلاب فزاینده افکار جامعه به معرض شناسایی قرار میگیرد از اینکه اقلیتی در جامعه از آن خبردار و دیگران بعلل گوناگونی شناخته نشده اند ، با قراین و ادله محکم و قوی او را وارد فاز تفکر جامعه کرده و براهین برجسته را برای اثبات آن مقصد بیان می کنند تا مورد مقبول اندیشمندان یا سطوح روئی جامعه که همان افراد عمومی اجتماعند قرار گیرد و شک و تردید را در دلایل ارائه برای نشاندن آن شخص یا جریان باقی نگذارد چرا که تشکیک پذیری افراد در چنین بحران فکری و غیره بالقوه است و لبریز شده برای اشاعه حقایق دروغین ، در چنین شرایطی است که معمولا مقاصد غیر ملی به حقایق ملی مبدل میشود. دوستان عزیز به جای جمله ” به گواه بسیاری ” بهتربود همان گواهان را ذکر نام میکردید و خواننده را به مهملی و سرگردانی دچار نمی کردید. از یک چنین رسانه ای حقیقتا بعید به نظر می رسد در صورت نبود یا بود گواه حتما به صلاح نبود ذکر میکردید آنوقت طرف مقابل یعنی ” ملت “ یا ” مخاطب ” قیاس خود میکردند ، مسئله مواردی است که شما نیز در آوردن گواه دچار توهم و تردید شده اید.
در جواب سؤال یک در سطور اول و دوم چنین آمده ” تحول مهمی را در پدیداری شاخه دانشجویی حرکت ملی آذربایجان بوجود آورد” نویسنده راقم سطور مذکور باید متوجه می شدند که پدیداری چنین پدیده های اجتماعی نه تصادفی می باشد و نه به اعتقاد شما از اصول چهارگانه دیالکتیک “جهش” صادق است. دوست عزیز ، قبل از آن نیز چنین اهانت ها و توهین هایی نسبت به این ملت شریف شده بود نه در پرسشنامه بلکه در روز روشن از طریق سینماها ، تلویزیون ، رادیو و … لاکن این پدیداری شما از جمع شدن قطره های ریز و درشت گذشتگان که 85 سال است آنها را در خود جمع نموده است صورت ظاهری آراسته به پرسشنامه گردیده است. اگر آن نیز نبود ای کینه و نفرت در زمان و مکان دیگری رخ میداده است. چرا که این چنین حرکتهای دانشجویی از بطن مردم جوشیده و در راس دانشگاه بنام دانشجو زده میشود. گذشته ما پر از حوادث تاریخی ، سیاسی است نزدیک به یک قرن با ایجاد تمامی موانع و پروسه های نظیره برای تقابل با حق و حقوق ملت ، ملت ستیزی کردند ولی نشان داده شده که شرمنده زمان گشته اند.
آیا چنین حرکتها را مختص پرسشنامه ها یا مکان بخصوص یا افراد معینی را نمایان کنیم چرا که سخنان پایین تر نشان از آن سطحی نگری را عیان می کند:
“دانشجویان دانشگاه تهران در این مورد اعتراضاتی داشتند و نمونه این پرسشنامه را بدست دانشجویان دانشگاه تبریز رساندند”
اسب چاپار دانشجویان تهران چه سریعتر است!
آنچه در دانشگاه تهران برای اعتراض به این فرم کرده اند دانشجویان تورک دانشگاه تهران بود ، چرا که قبل و بعد از آن چنین اتفاقاتی رخ داده بود لاکن غیر تورک عکس العمل چنینی را ارائه نکرده بودند. از این منظر چنین برمی آید شما هنوز هم به جنبش سراسری دلبسته و مناسبات مستقل دانشجویان را ندیده گرفته و به شبکه ملی گرایی انترناسیونالیستی خودتان بنوعی گره می زنید. بهتر آن است که شفاف سخن برانید دیگر دوران دوقطبی جهان و ایدئولوژی جهان بنای شده آن زمان منسوخ گردیده است. و چنین مهر شاه عباسی می زنید که بنده نیز حیران آن می شوم ” آنها دانشجویان تورک و آذربایجانی زیادی را در این تجمع سازماندهی و جذب نمودند”
پر واضح است کسانی می توانند برآیند حرکت ملی آذربایجان را نیک بازگو کنند که با ملت خود برای ملت خویش دل بسوزانند نه برای ایده های پنهان شده سوخته .
آیا جمله بالا با چنین جمله ای تمام نمی شد که رئالیستی شما را و شناخت فکری شما را نشان می داد”دانشجویان تورک و آذربایجانی توانستند در این تجمع ، سازماندهی و نوعی التزام عملی به آن ببخشند” انگار در زیربنای فکری شما ملت یا واژه تورک زدوده شده است.
طرح سؤال پرسشگر چنان است که پاسخگوی آن بتواند نوعی دوپهلو و یا شک و تردید را در نزد خوانندگان آن ایجاد نماید اساسا نیت سؤال کننده روشن کننده مسائل موجود در جامعه و بر مبنای آن سؤال پاسخگوی حکیم بتواند مجهول را به معلوم و معلوم را به افراد جامعه منتقل و آنان را از گزند مهملات و ابهامات فکری و ذهنی دور نماید لاکن در غیر این واقعیت و کتمان ایدئولوژی حاکم بر تفکر پاسخگو و عدم بیان حقایق او ناگزیر است سؤالات را بر مبنای همان تشکیک پذیری و ابهام گویی ایجاد نماید تا آنچه در دل است نگوید ولی خود را به نوعی در جامعه فرهنگی ، ادبی ، سیاسی ، تاریخی این ملت ابراز کند. راستی رابطه سؤالات و گسستگی بیان در یک سیر تاریک چنین پرسشی را می طلبد؟ حقیقتا شما به ماهیت سؤالات خودتان پی می برید که ماهوی یک مطلب در صورت پرسش عیان شود تا ابهامات آن چندین لای پوشیده شود؟ تناقض از نوع پاسخ گسیختگی از نوع تفرقه چنان یاریش می دهد که آدمی دلش به درد می آید این کدامین شخصیت علمی ، فرهنگی یا احیانا سیاسی است که چنین می طلبد و آن چنان ارائه می دهد؟ براستی پرسش 2 شما در بطن سؤال اول شما نهفته نیست گزافه گویی از نوع پرسش آدمی را به تفکر دیگر نمی اندازد؟ گویی طراح سؤال 2 طرف پاسخگو را گرفته تا او چنین بگوید ” البته اینکه بتوان ادعا کرد در آذربایجان جنوبی روز دانشجو از 16 آذر جدا شده است ، جای بحث است و باید در این مورد بیشتر اندیشید”
راستی چگونه به خود بقبولانیم خود در جواب سؤال اول چنین گفته اید ” دانشجویان هویت طلب آذربایجانی توانستند نسبت به توانمندی های خود آگاهی یابند و در واقع نوعی خود آگاهی در دانشجویان تورک دانشگاهها ایجاد شد” با توجه به مطلب فوق دیگر نیازی به طرح سؤال مکرر نبود و می توانستند به عدم سؤال آن به بیرون رفت از متن سؤالات کمی کاسته می شد.
ولی می توان به شرح آن سؤال چنین بسنده کرد هدفی از طرح آن و نوع جواب دهی آن نهفته است که او فقط بتواند به یک جمله کهنه و همیشه مکرر افکار باطله و از عرصه فکر این ملت زدوده شده را به متن مطالب خود تکرار کند و به خورد امثال خودتان تزریق نمایدچرا که برای همگان خیلی چیزها از ابهامات گذشته روشن گشته است و آن اینکه ” البته چنین شناختی از نظر اینجانب هنوز در حال تکوین است و در روند پدیداری خود مراحل اولیه را طی می کند ” این مطلب پر واضح است اگر اشخاصی به مانند شما جریان یا جنبش ملی آذربایجان را منحصر به اهانت آخر بودن فرم صدا و سیما مرکز بداند چنین تصوری دور از ذهن و خیال او نیست و آنرا نه طفل نوزاد بلکه یک جنین چند ماهه می داند که ارتزاق آن مورد شک و تردید است که آیا از مادر خودش در شکم او ارتزاق میکند یا از طریق پدر یا پدران دیگر به هر طریقی؟ باز نقطه جالب در اینجاست حضرتعالی چنین می فرمایند:
” به همین دلیل نیز چپ و راست زدن آشکاری در عملکرد آن آشکار میگردد” هر فرد مبتدی به عالم سیاست دیگر متوجه نیت آقای محترم می شود و نوع رک زدن از دهان چنین اشخاصی ظاهر میگردد که ما نیاز به کسی داریم که جنبش دانشجویی با تبعیت از آن از افراط و تفریط برحذر باشد. بهتر بود شما از خلا لیدر صحبت می فرمودید و بدنبال چپ و راست زدن نمی شدید آنوقت ما را متوجه یک شخص راهبر میکردید ما هم به شما آفرین و لبیک ندا را سر می دادیم که مشکلها آسان میشد.
اؤنملی اینکه دنباله مطلب را تمام نکرده و چنین ارائه فرمودید” از نظر روحی ، روانی در این خود آگاهی حس اعتماد به نفس در معرض ویروس کشنده غرور و خودمحوری قرار دارد و همین ویروس در برخی موارد ارگانیزم حرکت را دچار تب می کند تب در برخی شدید می نماید و آنها ناچار به حکمهای سنتی پناه می برند و دچار عوام زدگی می شوند و از علم و تئوری میگریزند و صاحبان تئوری را نفوذی و غیر خودی معرفی می نمایند”.
جدا گفتار فلسفی خوبی است اگر واقعیت داشته باشد. چرا که ما هم در این جامعه هستیم و آنرا لمس و احساس می کنیم حقیقتا باید گفت که شما با ساخته ذهن خودتان سخن می رانید مگر شما در بطن این مردم نیستید؟ اگر هستید حتما اغراضی در آن هست اگر نمایان نگردد آفت خواهد شد. ما رو به جلو هستیم نه به عقب ، حرکت از بودن به سوی شدن است ، شدن انتهایی ندارد و عارضه “شدن” همان پویایی و تکاپویی این جنبش است که هر روز نوبنو ، و کامل یاخته تر می شود و اینها عارضه طبیعی هر جنبش فکری یا سیاسی می باشد نه عامل ماندگی و درماندگی؟ ماندن در بودن همان تناقض فکری را ایجاد می کند که شما نوعی توهم آن هستید اساسا توهم در هر جنبشی از ایستائی اشخاص عارض می گردد که معمولا اطرافیان را می سوزانند و به ابدیت می رسانند یعنی هیچ.
شما از بودن و شدن سیر آنرا می بایستی از جهاتی به صورت معرفتی می دانستید همین طور حرف زدن به یک شخص یا اشخاصی معین عیبی ندارد آما در یک سایت فرهنگی و سیاسی چنین گفتن تاوانی را می طلبد که در آینده دامن همه فعالین را خواهد گرفت و از آن مسیر پویایی به مسیری منجمد و یخ زده مبدل می کند که آیندگان ما را نفرین خواهند کرد.
شما شطرنج فکری را تمرین می کنید در حالی که طرف مقابل شما در حال دادن تاوان و خون بهاست. شما از اضلاع مثلثی حرف می زنید که هنوز در عالم هستی این مردم از وجود آن بی خبر و بی اعتنایید.
این ملت نه به خطی نیاز دارند و نه سیر ساختگی اذهان بعضی ها. این ملت دنبال حق و حقوق شهروندی و دنبال آن اجحاف حق تاریخی ، فرهنگی ، اقتصادی خود می باشند. اینکه لازم نیست به حکیم های سنتی که شما خودتان به آن بی بندید آنان در این عصر رخت بربسته اند و به دیار ایده آلیستهای فاشیست متصل شده اند.
حکیم های سنتی به درد آنانی میخورند که هر گاه به نقصانی از ایدئولوژی مواجه می شوند مراجعه می کنند و از آنان طلب برهان می کنند؟ سخن گفتن از علم و تئوری در اندازه و قواره کسانی است که از مال و جان و عیال خود میگذرد و انواع شکنجه ها را تحمل میکند و در اعتصاب غذای خود به حد مرگ مرگ میرود و خود را نمی شناسد مگر در کنار خلق خود، آواره این زندان یا آن زندان کویری می گردد انواع فشارهای روحی و روانی را بخاطر این ملت تحمل می کند ، خانواده اش به هر صورت ممکن از ارتزاق انسانی خود قناعت میکند انواع ناداری و بیچارگی میکشد ، تهمت و افتراهای مانند دیگران را به جان پاکشان می خرند و به مصداق آیه های قرآن دانه دانه می خرند حالا آنان می شوند ویروس و عدم اعتماد به نفس ، ولی لاف گویان به سهامت ، فیلسوفان بی خرد ، عارفان بدون مسلک عشق می شوند حکیم این مردم ، که هرگاه عارضه ای حادث شد به آن مراجعت شود.
آفرین بر شما که حداقل انصاف ایدئولوژی داشته باشید در منظر سخن به اهل انصاف حق بدهید؟ حداقل مدارا را پیش بگیرید. شما چه عجله ای می کنید که در فضای پاک این جنبش مطرح شوید؟ عرصه برای همه باز و سفره ابراز آن پهن شده اگر توان دارید در جهت تحقق همان خود آگاهی یا پدیداری در حال تکوین وارد شوید و از شبکه سراسری جدا شوید و نیاز این نیازمندان غنی را بازگو کنید.
شما در فکر چه گوارا ئید؟ یا در فکر کاسترو؟ که اینان هر دو از جنس دیگرند. که جنبش ما نه از زمان 19 اردی بهشت 74 بلکه از صد سال پیش و پیوسته انجام یافته و در حال آن انجام سرانجامی را دنبال می کند چرا که سرانجامی در زندگی انسان وجود ندارد همه آنان پلکانی برای شدن و شدنی برای خوب زیستن و با مردم زیستن و با مردم مردن است چرا که هستی ما جدا از دیگران نیست دیگران همدیگر را مکمل می کنند تا به تکمیل برسانند و آن روز موعود است که بشریت دنبال آن است.
غرور و خود محوری از خاستگاهی می آید که از دیگران نباشی و بر آنان مارک و تهمت بزنی این خود نوعی مریضی و نوعی خستگی است که استراحت به چنین افراد از طرف همان حکیما سنتی صادر می گردد.
دوست عزیز خیلی برای سخن گفتن و ابراز وجود و ارائه مشی پایداری این جنبش را دارند اما ملاحظه اخلاق ، سنجش دیدن و شنیدن و ارائه خدمات فکری و اندیشه ای در زمان خود حادث می شود.
حالا وقت بالندگی و غنی شدن از تفکرات متفکرین قومی و ملی ماست که یک آن اشتباه ما را به چندین سال عقب می برد آن است که بزرگان ما سخن بگویند و از خودگذشتگان به کرسی سخن بیایند تا امثال شما که کلی گویی به ضرر این مردم است و آنان را به بیراهه نزدیک می کند و همه را مشغول افکار پوسیده می کند که آنوقت شوونیست کار خود را به احسن عملی سازد که خواسته آن همین باشد.
به خاطر طویل شدن مقوله فوق ازبسط آن حذر میکنم و آنرا به فرصتی دیگر ارجاع می دهم البته اگر لازم شود. اما از جواب سؤال 3 شما نمیتوانم بسادگی بگذرم. شما در جواب آن سؤال چنین فرمودید البته این را یادآور می شوم که سؤال کننده نیز با شما هم نیت است و هم مرام.
این سؤال از آن جهت مطرح شده که شما اذعان کنید ” من نمیتوانم منظور شما از اصطلاح اصول حرکت ملی آذربایجان را بفهمم ” مقصد دقیقا همین است که شما در جواب آن چنین بگوئید و آنرا نفی ، یا بی خبر از آن. چرا که خودتان را وزنه ای برمی گزینید که اگر باشد من از آن آگاه می شدم یا در نوشتن آن دخیل می شوم؟ راستی این چه جوابی است که از فیلسوفی مانند شما بیان می شود کدام جنبش یا نهضت یا حرکت را می آیند گردهم جمع می شوند و اصول را مدون می کنند؟ راستی این جمود فکری نیست ما برای نوشتن زبان مادری و سخن گفتن از آن یا اصلا کتابی که در مورد تاریخ ، فرهنگ و آئین اجدادی ما که حق ابتدائی مسلم همه ماست از آن محروم و در صورت مشاهده آنرا جرم تلقی می کنند حتی سخن گفتن از آن ( عباس لسانی ) را دربدر میکنند خانواده را می پاشند چطوری و با چه روشی می توانیم آنرا اجرا کنیم راستی آدمی بهت زده می شود از جواب شما. انگار شما به این جنبش بدبین و نوعی مدعی هستید و به خود حق می دهید که در راس آن باشید آخر این چه آفتی است که دامن امثال شما را گرفته و نمی توانید خودتان را خلاص کنید؟ حقیقتا شما به آن خود آگاهی که گفتید رسیده اید یا نه؟ انگار برای خونندگان موعظه می کنید نه برای خودتان. اگر رسیده بودید که این جواب را نمی دادید.
جواب سؤالات 4-5-6-7-8-9 و10 شما از پراکنده گویی و فرا فکنی دارد در نتیجه آن خواننده به آن می رسد که قصد شما مطرح کردن شما بعنوان متفکر صاحب دانش و علم امروزی و مسلح به تئوری در زمینه های گوناگون و هم چنین زمینه ای باشد که بتوانید افکار انترناسیونالیستی خودتان را از کانال همین جنبش به دوستان سراسری خودتان ارائه بفرمائید و گرنه در طول این مدت 25 سال میشد شما هم به مانند دیگر تلاشگران سبدی پر از میوه دانش ، و مبارزه به حضور این مردم شریف تقدیم مینمودید. در جواب سؤال 11 شما با اینکه اینجانب شبکه های تلویزیونی را از منظر علم و مباحث تاریخی و فرهنگی و اقتصادی و حضور افراد دارای صلاحیت علمی در سطح بین المللی معیار و ملاک خود می دانم و استفاده های علمی فراوانی از این شبکه مستقل مردمی دریافت کرده ام بهتر است دوستان شما فکر تاسیس شبکه تلویزیونی را از سرتان خارج کنید چرا که شما چندین شبکه قوی و پولدار را دارید که این مردم از آن بی بهره است ، صدای آمریکا ، کانال یک ، و شبکه کارگری سراسری و غیره که هر آن در خدمت ایرانیان متعصب و مبارز می باشند اما ملاک شخصی در این برهه از زمان برای ما همان تفکر علمی و ارائه اسناد علمی و مشارکت مردان بین المللی است.
” تبریزلی اولکر