شوونیسم و مهاجرت اکراد
یکی از راهبردهایی که رژیم های شوونیست در محدود کردن توانایی ملت ها برای برخاستن در مقابل شوونیسم حاکم و به چالش کشیدن قدرت سیلسی ایشان در مناطق ملی خویش به کار می گیرند ، ایجاد شکاف و گسیختن رشته نظارت ملت تحت ستم بر سرزمین خویش می باشد که این امر در اکثر مواقع از دو طریق اعمال می شود :
طریق ، اول تاراندن اقلیت از سرزمین مادری خویش می باشد که سبب می شود ملت تحت ستم به دنبال کسب معیشت مجبور به مهاجرت به مناطق دیگر گشته و روند آسیمیلاسییون ایشان شدت بیشتری یابد.اما طریق دوم که به گونه ای در غرب آذربایجان اعمال می شود اسکان دادن اقلیت های دیگر در نواحی سرزمین ملی ملت تحت ستم می باشد که این امر اکثرا توسط دستگاه برنامه ریزی شهری و منطقه ای دولت اعمال می شود و پیش زمینه ای بر سیاست های آتی دولت در مواجهه با بروز بحران های احتمالی از سوی ملل ساکن در آن مناطق می گردد.بعنوان مثال در اسپانیا ، مجتمع های بزرگ صنعتی در سال های پس از جنگ جهانی دوم به این منظور در منطقه باسک ساخته شدند که کارگران کاتالونیایی را جذب کنند و سلطه ارضی باسک را در هم شکنند.یا دولت چین در راستای سرکوب جنبش ملی تبت اقدام به تبدیل منطقه تبت به یکی از قطب های صنعتی چین کرد مه این امر سبب شد ملت تبت پذیرای مهاجرت میلیونی غیر تبتی ها گردد تا چین سهل تر بتواند سلطه ارضی خویش را بر تبت اعمال نماید.
با نگاهی گذرا به تاریخ غرب آذربایجان و سیاست های شوونیسم فارس در تحریک و تسریع مهاجرت اکراد به این منطقه شاهد امری شبیه به مسئله فوق الذکر هستیم.امری که سبب می شود اکرادی که سطح توقع و رفاه انتظاری شان کمتر از می باشد و سیل وار بصورت دسته های کارگری روانه اورمیه بعنوان توسعه یافته ترین شهر در منطقه غرب آذربایجان گردند و ترکیب جمعیتی آن را به گونه ای محسوس تهدید به تغییر دهند.اکرادی که کارگری با مزد بسیار پایین و بدون بیمه را بر عشایر بودن در کوه های ناامن مرزی ایران ترجیح می دهند و درقبال آب آشمیدنی و معیشت در حد زنده ماندن زندگی در شهر را بر زندگی طاقت فرسای روستایی که به دلیل عدم رسیدگی عمدی دولت به روستاهایشان گریبان گیرشان گشته است ترجیح می دهند و طبیعتا سیل این مهاجرت برای کاربه اورمیه از یک سو ترکیب جمعیتی را به سود نخبگان سیاسی تروریسم تغییر می دهد و از سوی دیگر با تبلیغات دولت و ایجاد جوی روانی که اورمیه را شهر هفتادودو ملت می نامد و تعلق به خاک را در مردم غرب آذربایجان کاسته و به تبع آن روند آسیمیلاسییون را در ایشان تسریع می بخشد و یا بعنوان ورقی به دست ایشان می ماند تا در زمان های بحرانی به نفع شوونیسم برگردانده شود ، ورقی که سبب می شود در زمان نیاز شوونیسم صدای فریاد ملت آذربایجان و قدرت حرکت ملی آذربایجان به دست تروریسم کرد چه در سطح تبلیغات و مئدیاها و چه در زمان ایجاد خلا قدرت مرکزی در مناطق مرزی ایران رو به ضعف نهد و تروریسم کرد ابزاری شود در دست شوونیسم برای مقابله با حرکت های سیاسی در غرب آذربایجان .
با توجه به اوصاف فوق و منطقه گرایی حاکمیت ایران مبنی بر توسعه یافتگی در اورمیه نسبت به مناطق حاشیه ای غرب آذربایجان شاهد هجوم سیل کارگران مهاجر کرد هستیم که بااسکان در مناطق تاریخی آذربایجان و به دنبال آن حمایت های معنوی شوونیسم چونان برگزاری سمینارهایی در جهت شناساندن اورمیه بعنوان مهد گفتگوی تمدن ها در ایران هویت جمعی دورگه ای در آذربایجان آفریده می شود که هم سبب استفاده ابزاری نخبگان سیاسی کرد از فرصت بدست آمده جهت سندسازی بر ادعاهای واهی خویش می شود و هم دستاویزی می گردد در دست حاکمیت ایران مبنی بر توجیه عدم وجود خواسته های ملی آذربایجان در این منطقه و تعمیم آن به کل نقاط منطقه غرب آذربایجان.
ب . قارامان اوغلو